عنوانُ سگ خورد :)
رد گم کردنم دیگه جواب نمیده... این روزا بدجور خودمو این ور و اونور جا میذارم.......... :. عزرائیل میگی : "دوستت دارم" و من عطسه میکنم ببخشید ، من به زر مفت آلرژی دارم. پی نوشت : شیدا دلم واست تنگ شده بی معرفت (به توان ابدیت) پی نوشت 2 : نگین هم آدرس وبلاگ خودتو هم وب شیدا رو برام کامنت کن بعد میگن جریانشو علی ی وختایی ی حسایی ی جاهایی ب آدم هجوم میاره ک مجبوری وجدانتو بفرسی دنبال نخود سیا.... :. عزرائیل خدایا... کاش در همان عدم نگاهم میداشتی... کاش دستانم را در دست دنیای وجود نمیگذاشتی... گویی...در وجود...هیچ تر هستم... گرچه...خود میدانم...مرا از عدم اینگونه خواسته ای... +بگذریم...چه ما بگذریم چه نگذریم...ازمون میگذرن...زندگی داره بی تفاوت تر از همیشه میگذره...! +جدیدا پررنگ ترین آرایه ی دنیام...ایهامه... negin... غرقم تو یک عالم فکر که به هیچ جا نمیرسه درست مثه کلاغ بچگی ها که قصه به ته خودش میرسید و کلاغ باز به خونش نمیرسید ... پی نوشت : داغونم رو میشه بخش کرد ؟ پخش چطور ؟ :. ali as دیگ از پاییز خوشم نمیاد ... دیگ عاشق پاییز نیستم میپرسی: چرا ؟ مگ میشه ؟ چون همه دیگ عاشق پاییزن +شیدا ؟ نگین ؟ عزرائیل؟ ومن و ی علامت سوال جلوم چرا ساکتید ؟ .: ali as او یک فرشته است... +عاغا اینجا ترکی حرف زدن ممنوعه :| +میخایین بخایین نمیخایین باس بخایین :| +بعد این چه وعضشه؟ :| چرا همه پستا ب اسم منه؟ :.شیدا:. چرا باورت نمیشه...چرا فک میکنی بیخیال و آرومم؟!...بخدا زیر خاکسترم طوفانه... چرا حواست نیس که بسته ی قرصا هر روز داره خالی تر میشه...؟ +تلخه حس کنی مث دوتا خط موازی شدین...تو و آرامش... "نگین" د بی مروت هی نپرس چته؟؟؟ تو تاحالا نفهمیدی وختی دلیلی واسه کارام ندارم بیشتر داغون میشم؟؟؟؟ + دیدن خیلی صحنه ها سالها میشن مقدمه کتاب زندگیت!!! - لعنت خدا ب هرکی ک نشونه رف زندگیتو - صدای جیغ دخترت هنوزم تو گوشمه لعنتیـــــــــــــــــــــــــــــــ...... :. عزرائیل بر او ببخشایید بر او که گاه گاه پیوند دردناک وجودش را با آب های راکد و حفره های خالی از یاد می برد و ابلهانه می پندارد که حق زیستن دارد بر او ببخشایید بر خشم بی تفاوت یک تصویر که آرزوی دور دست تحرک در دیدگان کاغذیش آب می شود بر او ببخشایید بر او که در سراسر تابوتش جریان سرخ ماه گذر دارد و عطرهای منقلب شب خواب هزار ساله ی اندامش را آشفته می کند بر او ببخشایید بر او که از درون متلاشیست اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور می سوزد و گیسوان بیهده اش نومیدوار از نفوذ نفس های عشق می لرزد ای ساکنان سرزمین ساده ی خوشبختی ای همدمان پنجره های گشوده در باران براوببخشایید بر او ببخشایید زیرا که محسور است زیرا که ریشه های هستی بارآور شما در خاک های غربت او نقب می زنند و قلب زودباور او را با ضربه های موذی حسرت در کنج سینه اش متورم می سازند... "نگین" اهل دین و کتاب میدونن خدا ذوالانتقامِ خدا هم انتقامشو گرفت..... +و باز قصه تکراری عقل و دل..... :.عزرائیل همه میدونن من اهل مشروب خوردن نیسم اما دیشب واسه اولین بار 1 لیتر عرق سگی شاتوت رفتم بالا +بدون سلامتی..... بذا غصه ها دق مرگ بشن..... :.عزرائیل و اما بنام خدایی که همین دورهاست تنهایی ب درد اونایی میخوره ک درد ندارن.... +وخ میبره منظورمو بگیری.... :. عزرائیل به نام سلام و سلام از عنوانی که بی عنوانی اش را سگ خورد اولین پستمو نمینویسم فقط خواستم بگم که خواهم نوشت در کنار دوستان در حس خوب هرچند همه ی کائنات دنیای من القا کننده ی حسی آشنا به نام حس بد اند . .:علی اص:. عین راننده ای شاعر،به کودکی که سر چارراه گدایی میکند می گویم: تو همه دردهایت را با سکه ای فراموش میکنی... و من با لبخند کوچکت به یاد می آورم... +امروز یکم جو همزادپنداری برم داشته... "نگین" هم صحبت گرامی یه دقه ساکت شو بذار منم ببینم هم صحبت بودن چه شکلیه!
Power By:
LoxBlog.Com |